خط بریل را هم نمی‌توانم بخوانم اما رتبه ۷۰ کنکورم!

خط بریل را هم نمی‌توانم بخوانم اما رتبه ۷۰ کنکورم!

31 خرداد 1396

پرویز کامرانی یک جوان پرانگیزه ۲۰ ساله است که توانسته رتبه ۷۰ کنکور را کسب کند؛ موفقیتی که حتی مشکل نابینایی این جوان هم نتوانسته برای او مانعی ایجاد کند.

 

 بیشتر آدم‌ها زود شکست می‌خورند. زود خسته می‌شوند و وقتی زندگی روی سختش را به آنها نشان می‌دهند، جا می‌زنند و دست از آرزوهایشان می‌کشند؛ اما تعداد کمی از آدم‌ها هستند که  برای واقعی کردن رویاهایشان می‌جنگند و تا روزی که به آنها نرسند دست از تلاش برنمی‌دارند. «پرویز کامرانی» یکی از آدم‌های خستگی‌ناپذیر است که با وجود معلولیت و کم‌بینایی موفق شده در کنکور رتبه ۷۰ بیاورد.

 

پرویز و خواهر دوقلویش در یکی از روزهای آبان ماه سال ۱۳۷۶ در خانواده‌ای که پدر و مادر هر دوم پزشک بودند، متولد می‌شود؛ اما از همان بدو تولد فرق‌هایی با خواهر دوقلویش دارد. پرویز به علت کمبود اکسیژن از همان کودکی دچار کم ینایی و مشکلات حرکتی می‌شود. «از همان بدو تولد دچار کم‌بینایی شدم؛ به شکلی که رنگ را تشخیص می‌دهم؛ اما جزئیات را نمی‌توانم به خوبی ببینم. غیر از مشکل بینایی بیماری سی پی  خفیف (فلج مغزی) هم داشته و دارم و به همین خاطر کارهای خیلی ظریف و جزئی مثل بستن گره با دست را نمی‌توانم  انجام دهم.»

 

بدترین خاطراتم به مدرسه نابینایان برمی‌گردد

پرویز علاوه بر کم بینایی، مشکل نارسایی مغزی هم دارد و همین باعث می‌شود نتواند با دستانش کارهای ظریف را انجام دهد و حتی در خواندن خطوط بریل هم دچار مشکل شود! «به خاطر همین مشکلاتم وقتی به سن مدرسه رسیدم، اول به مدرسه نابینایان رفتم و بدترین خاطراتم به مدرسه نابینایان برمی‌گردد. چند سالی در این مدرسه بودم تا اینکه به تشخیص پدر و مادرم از سال پنجم دبستان به دبستان معمولی رفتم. سال پنجم دبستان از بهترین مهروموم‌های تحصیل من بود. مخصوصاً به خاطر معلمم که خیلی برای من زحمت کشید و حتی برای کار کردن بیشتر با من به خانه ما می‌آمد و در درس‌هایی مثل ریاضی به من کمک می‌کرد. حتی در مهروموم‌های بعد و در دوران راهنمایی هم به من لطف داشتند. از کلاس پنجم تا الآن هرسال روز معلم دوباره به همان کلاس و مدرسه می‌روم و تا وقتی که معلمم بازنشسته شوند، به این کار ادامه می‌دهم.»

 

حتی بریل را هم نمی‌توانم بخوانم

از آقای کامرانی می‌پرسم از همان اول بچه درسخوان بوده یا نه که می‌گوید معدل اول دبستانش حتی ۲۰ نبوده است. «شاید خیلی‌ها معدل اول دبستانشان ۲۰ شود؛ اما معدل من ۲۰ نشد و دلیل آن‌هم به بیماری‌ام و دشواری در خواندن خط بریل برمی‌گردد. اول دبستان درس فارسی ما ۱۲ نمره شفاهی و ۸ نمره کتبی بود. این ۸ نمره کتبی هشت جمله بود که باید می‌خواندم. به زحمت جمله اول را خواندم و جمله دوم را فقط تا نصفه خواندم. تازه این هم با کمک معلم بود که دست‌های مرا گرفته بود و روی خطوط بریل حرکت می‌داد. در نهایت نمره فارسی من شد ۵/۱۳؛ یعنی ۱۲ نمره شفاهی به علاوه یک و نیم نمره‌ای که از امتحان کتبی گرفتم.»

 

 

در مدرسه عادی شاگرد اول بودم

پرویز از کلاس پنجم به بعد به مدرسه عادی می‌رود و کنار دانش‌آموزان عادی روی میز و نیمکت می‌نشیند و نمره‌های خوبش هم شاهدی می‌شود که او چیزی از همسن‌وسال‌های خود کم ندارد. « بعد از رفتن از مدرسه نابینایان می‌توانم بگویم همیشه جزو شاگردان خوب کلاس بودم و هیچ سالی با همکلاسی‌هایم مشکل نداشتم. البته اگر من می‌خواستم خودم را کنار بکشم و منتظر باشم دیگران به سمت من بیایند، شاید من هم مثل خیلی‌ها منزوی شده بودم؛ اما در بیشتر اوقات خودم به بقیه پیشنهاد دوستی می‌دادم و خودم معمولا فعال بودم. برای درس خواندن هم با توجه به اینکه می‌توانستم با بریل کتاب‌ها را بخوانم، از دوم راهنمایی به بعد یک نفر برای کمک کردن من به خانه می‌آمد و کتاب‌ها را برایم می‌خواند.»

 

بهتر از آدم‌های عادی کوهنوردی می‌کنم

خیلی‌ها از روی ظاهر او قضاوت می‌کردند و فکر نمی‌کردند از این جوان کم بینا کاری بربیاید. «من خیلی پرتلاش بودم؛ اما به خاطر وضعیت جسمی‌ام به هر دبیرستانی که می‌رفتم فکر نمی‌کردند، بتوانم به پای بقیه دانش‌آموزان برسم.  اما جالب است وقتی برای ورود به دبیرستان امتحان دادم، بالاترین نمره در عربی مال من بود. خودم هم فکر نمی‌کردم که من را قبول کنند. اما وقتی وارد مدرسه شدم همه جوره حمایتم کردند. در بین همه دبیران دبیر ورزش به من لطف خاصی داشتند و هوایم را داشتند. حتی با کمک او موفق شدم کوهنوردی بکنم و به‌جاهایی بروم که برای آدم‌های عادی هم دشوار بود چه برسد به من.» آقای کامرانی برای اینکه ثابت کند معلولیت هم نمی‌تواند مانع او شود، سه چهار باری هم اردوی جهادی رفته است. «من حتی با بچه‌های مدرسه اردوهای جهادی هم رفتم؛ اما بیشتر کارهایی انجام می‌دادم که به فعالیت و تحرک کمتر احتیاج دارد. کارهای سبکی مثل جابه‌جایی سنگ، رنگ پاشیدن به دیوار یا هم زدن گچ.»

 

 

حق من بیشتر از این بود!

پرویز کنکور می‌دهد و رتبه ۷۰ کنکور علوم انسانی می‌شود؛ رتبه‌ای که خودش می‌گوید بیشتر از این‌ها حق او بوده است: «من گله‌ای دارم که دوست دارم به گوش سازمان سنجش برسد و آن‌هم این است که برای بچه های نابینا منشی با سواد بگذارد. اغلب کسانی که مسئول خواندن سؤالات کنکور هستند، متخصص نیستند و مثلاً سؤالات زبان انگلیسی را به خوبی نمی‌توانند بخوانند و این در نهایت به ضرر ما تمام می‌شود. من در کنکور بدترین رتبه ی خود را نسبت به آزمون های آزمایشی کسب کردم منشی من نمی توانست زبان انگلیسی بخواند و همچنین چند سوال ریاضی را جا به جا وارد کرد. چه بسا منشی بهتری داشتم رتبه ی بسیار بهتری را کسب می کردم.» با تمام این گلایه‌ها پرویز الآن در دانشگاه شهید بهشتی روانشناسی می‌خواند و آرزو دارد روزی بخه جایی برسد که بتواند به کسانی که در شرایط خودش هستند کمک کند. «با تجربیاتی که  در مدرسه نابینایان داشتم، متوجه شدم بچه‌هایی که در مدرسه نابینایان هستند فقط مشکل نابینایی ندارند و بسیاری از آنها به لحاظ روانی هم دچار افسردگی هستند دوست دارم رشته‌ای بخوانم که بتوانم به آنها کمکی کنم. از طرف دیگر کار آموزشی و پرورشی هم دوست دارم و دوست دارم روزی معلم مدرسه شوم.» آقای کامرانی می‌گوید تحصیل را تا دکترا ادامه می‌دهد و حالا حالاها از درس خواندن خسته نمی‌شود. پرویز حالا موفق شده در یکی از بهترین‌های دانشگاه ایران درس بخواند و این تازه اول ماجراست!


منبع : مهر

نظرات

تا کنون نظری برای این مطلب درج نشده است.

درج نظر

ثبت نظر
عضویت در خـبـرنـامـه رعــد
لطفا ایمیل و شماره موبایل را وارد کرده و
دکمـه ثـبـت عـضـویـت را کلیـک نمایید.
کلیه حقوق وبسایت متعلق به موسسه رعد است