رعدتاک صفر برگزار شد
روایت هایی از زندگی
3 خرداد 1397
در این رویداد که در فضایی گرم و صمیمی با سخنرانی تعدادی از کارآموزان موفق رعد به اجرا در آمد، حدود دویست نفر حضور داشتند. این رویداد انگیزشی، سرشار از لحظات شاد و پر امید بود.
فرزاد خلیلی، اولین سخنران رویداد برایمان از حادثه تصادفش گفت. اینکه چطور زنده ماند و با مشکلش کنار آمد. او که به تازگی به عضویت تیم ملی والیبال نشسته درآمده، بزرگترین آرزویش کسب طلای المپیک است.
فرزاد قول داد؛ روزی که موفق به کسب مدال طلا شود، آن را به
مجتمع آموزشی نیکوکاری رعد تقدیم کند.
به گفته روانشناسان، نقاشی کردن میتواند برای کسب آرامش و افزایش هوش بسیار موثر باشد. این کار باعث افزایش گردش خون در مغز و ایجاد شادمانی خواهد شد. پس هرموقع احساس ناراحتی کردید بهتر است نقاشی بکشید. این توصیه
اشرف رجبی به افراد دارای معلولیت بود که در
رعدتاک عنوان کرد.
او همچنین با بیان این مطلب که، امید و آرزو مایه تلاش و حرکت انسان است و این توانمندی از نعمتهای پربرکت الهی است که در سایه آن، شکستهای انسان به عرصه تجربه برای موفقیّت آینده تبدیل میشود به این نکته اشاره کرد که راز موفقیتش، ایمان به خدا و تلاش خودش بوده است.
به طور طبیعی در ابتدا فردی که دچار معلولیت میشود، احساس افسردگی و اضطراب میکند و معمولا از آینده خود احساس نا امیدی میکند .اگرچه معلولیت تواناییهای جسمی فردی را محدود میکند، اما تأثیر روانی که روی فرد میگذارد، بسیار بیشتر است و اگر درمان نشود، به روحیه فرد لطمه بزرگی وارد می کند و او را به گوشهگیری میکشاند .
عطاءالله دستوم، دیگر سخنران
رعدتاک با بیان ناامیدیهاش و اینکه نصیحت پدرش زندگیاش را دگرگون کرده گفت: اولين و مهمترين کسی که میتواند نقش بسيار مؤثری در امر توانمندی داشته باشد خود فرد معلول است که به نوعی مشکل جسمی و حرکتی دارد.
اگر فرد معلول خودش را قبول داشته باشد و روحيه مناسب و اميد به زندگی را در خود تقويت کند، هيچگونه مشکلی نمیتواند مانع پيشرفت و موفقيت او شود. روایت
یزدان کاویان نژاد از تصاددف مهیب و عاطفه پدریاش جذابیت خاص خودش را داشت. پدر بودن یکی از سختترین و در عین حال لذتبخش ترین شغلهای دنیاست.
او با بیان اینکه پدر بودن و بر عهده گرفتن مسئولیت فرزندان مسئولیتی خطیر و موفقیت در آن مستلزم فداکاری است، گفت: در لحظه تصادف به همراه پسرم ارشیا و همسرم بودم. بعد از یک هفته کمای مطلق، وقتی که به هوش آمدم، نگرانی و دلشورهام برای پسرم به قدری زیاد بود که در آن لحظه فقط سراغ او را گرفتم.
اما ماجرایی که خیلی دل همگان را آزرده کرد، روایتی از اسیدپاشی بود که از زبان یک قربانی تعریف شد.
محسن مرتضوی، از روزهایی گفت که از سرش، تنها جمجمهای باقی مانده بود. روزهایی که پزشکان از برگشتش به زندگی ناامید بودند و چطور همسرش فرشته نجاتش شد. او که اکنون مربی معرق، منبت و پیکرتراشی شده، چندین نمایشگاه داخلی و خارجی را برگزار کرده است.