اگر بمیرم فرزندان معلولم بیپناه میشوند
29 دی 1395
مادر پنج فرزند معلول در کردستان، دل نگران آینده فرزندانش است و با اضطراب از مرگ خودش می گوید: "من اگر بمیرم فرزندان معلولم بی پناه می شوند"...
معلولان همچنان در اقلیت هستند و آنگونه که باید نهادهای حمایتی هم نتوانستهاند خدمات قابل توجهی را به آنان ارائه دهند. سالانه بیش از 40 هزار نفر به علتهای مختلفی همچون ژنتیک، تصادف، بیماریها و دیگر صدمات در کشور دچار معلولیت میشوند. معلولیت صرفا یک مسئله پزشکی نیست، بلکه ابعاد اجتماعی و حقوقی را نیز در بر میگیرد؛ از این رو تلاش برای شناسایی و رفع مشکلات معلولان در جامعه اهمیت بسزایی دارد.
به همین بهانه به دیدار خانوادهای از اهالی روستای سیچان از توابع قایم برد شهرستان بانه میرویم؛ از نمای کاه گلی خانه پیداست که خانوادهای بیبضاعت در آنجا ساکن هستند. به داخل خانه میروم، آب انباری قدیمی با چراغی نفت سوز حکایت از سیستم گرمایشی قدیمی دارد که بسیاری از ما شاید سالهاست با آن خداحافظی کردهایم.
در اتاق پذیرایی 3 پسر و یک دختر را میبینم که با لبخند گرم و مهربانشان مرا از حال و هوای این خانه فقیرانه خارج میکنند. مادرشان با چهرهای غم گرفته در گوشهای نشسته و به فرزندان معلولش خیره شده است؛ نم اشکهایش را با گوشه روسریش پاک میکند و میگوید: چهار فرزند اولم همگی سالم هستند اما از زایمان پنجم فرزندانم معلول ذهنی به دنیا آمدند.
عبداالهی، مادر این معلولان ذهنی با بغض می گوید: "نمیدانم شاید خدا دارد امتحانم می کند."
وی به سن فرزاندن معلولش اشاره می کند و ادامه می دهد: پسربزرگ معلولم 30 سال سن دارد و اولین فرزند معلولم است. پسر دیگرم 27ساله و 2 پسر دوقلو 25ساله و یک دختر 24ساله معلول دارم.
مادر این معلولان با اشاره به وضعیت بد اقتصادی این خانوادهی 11 نفره میگوید: تنها دو تن از فرزندانم تحت پوشش بهزیستی هستند و آن هم با تسهیلات بسیار اندک که جوابگوی نیازهای ما نیست و تاکنون هیچ ارگان دولتی به ما کمک نکرده است.خانم عبدالهی اضافه کرد: فرزندانم حتی از نعمت درس خواندن و مدرسه رفتن هم محروم مانده اند.
سرپرست این خانواده معلول ضمن اشاره به اینکه حتی خانه محقرشان نیز اجارهای است، اظهار می کند: هزینه مخارج زندگی ما از طریق یک زمین کشاورزی اجارهای تامین می شود. با توجه به بیماری پدر خانواده و عدم توانایی مالی در تامین هزینههای این فرزندان معلول از تمامی مسئولین و خیرین خواستارم که آنها را در این شرایط سخت تنها نگذارند.
به چشم های یکی از پسران معلولش خیره می شوم؛ محاسنش زیاد شده است، می گویم چرا اصلاح نمی کنی؟ نگاهم می کند و می خندد... و در جواب، مادر با اندوه می گوید: تمام کارهای شخصی از جمله اصلاح صورت فرزندانم را خود به تنهایی انجام میدهم.
با هم می نشینیم و چایی می خوریم اما آنها فقط به مادرشان نگاه می کنند، می گویم چرا چای نمی خورند، مادر سرش را به زیر میافکند و می گوید: نزدیک شب است و فرزندانم به شب ادراری مبتلا هستند.
می گویم عکسی یادگاری از شما می گیرم، می خندند و می گویند بریم کنار کمد بایستیم؟ و من در این خانه سخت به خدا می اندیشیدم ...
منبع : ایسنا