او قدر قلم میدانست.
30 بهمن 1389
در صنف ما روابط عمومیچیها قلم به دست بودن یکی از الزامات این حرفه محسوب میشود و از اینرو با کسانی که به این صفت پسندیده متصف هستند بیشتر احساس نزدیکی میکنیم. یکی از کسانی که در بدو ورودم به مجتمع آموزشی نیکوکاری رعد بسیار در شناخت سریع من از مجموعهای که قرار بود اطلاع رسانی و تبلیغاتش را بر عهده بگیریم نقش داشت، سرکار خانم سجادی بود.
قدرت قلم، طبع سلیس و طراوت واژگان، نخستین ویژگیهای این بانوی نیکوکار بود که مرا به تعجب و تحسین قلبی واداشت.
در گذر ایام با ابعاد دیگری از کرامتهای وجودی این انسان به تمام معنا آشنا شدم. چند روز قبل که برای مراسم تشییع پیکر همسرشان به اتفاق چند تن از همکار به محل سکونتشان رفته بودیم در پاسخ به عرض تسلیتم گفت: فلانی، از روز شنبه هر روز به روابط عمومی خواهم آمد و در انجام امور کمک میکنم. افسوس که مشیت الهی به گونه دیگری رقم خورد و امروز در سوگ از دست رفتنش عمر میگذرانیم.
همه ما کم و بیش تجربه از دست دادن آشنا یا عزیزی را داشتهایم، اما آنچه تحمل تلخ کامی این ضایعه را بیشتر میکند فقدان نیکوکار است که بر دیگران و بیخبرانی اثر داشت، دستهایی را به دستگیری آشنا میکرد، شکوفههای امیدواری را در دلها افسرده شکوفا میکرد، نهال مهربانی را آبیاری میکرد و ...
امروز گروه دیگری از رعد برای خاک سپاری او در مقابل منزل مادرش حاضر شدند. به این فکر میکردم که آنچه میتواند باعث امیدواری باشد آن است، که این سجادی که رفت، باشد سجادیهای دیگری از او الهام گرفته، رفتار پسندیدهاش را سرمشق قرار دهند.
مدیر واحد روابط عمومی