پس از یک سال انتظار و گفت و گوهای پراکنده در مورد جشنواره خودرو، نمایشگاه خودروهای کلاسیک و عباراتی از این دست در نهایت جمعه 31 شهریور نخستین نمایشگاه خودروهای کلاسیک خیریه رعد برگزار شد.
به گزارش روابطعمومی مجتمع آموزشی نیکوکاری رعد، نخستین نمایشگاه خودروهای کلاسیک رعد با هدف جمعآوری کمکهای مردمی به نفع آموزش، توانبخشی و اشتغال معلولان جسمی حرکتی و نیز کمک به مردم زلزلهزده آذربایجان شرقی به اجرا گذاشته شد در این فعالیت فرهنگی نیکوکارانه که با موافقت و همکاری فدراسیون موتورسواری و اتومبیلرانی جمهوری اسلامی برپا شد جمعی از علاقهمندان اتومبیل که اکثریت آنها را جوانان تشکیل میدهند از این نمایشگاه بازدید کردند.
حضور بیش از یک صد خودرو قدیمی و کلاسیک فضای مجتمع رعد و اطراف آن را چنان تغییر داده بود که ناخودآگاه انسان به یاد سریالهای قدیمی به خصوص سریال کارآگاه علومی میافتاد.
در این نمایشگاه که کلوپهای مختلف از جمله: کلوپ بنز، کلوپ BMW، کلوپ اتومبیلهای آمریکایی، کلوپ اتومبیلهای ایتالیایی و انگلیسی و کلوپ فولکس واگن شرکت کرده بودند، سن و سال اغلب خودروها از مالکانشان بیشر بود.
دیدن اتومبیلی که سال 1954 تولید شده است یعنی 60 سال تاریخ و خاطره و نکته قابل توجه آن بود که اکثریت اتومبیلهای به نمایش گذاشته شده قابل استفاده و سرحال بودند.
حسن آرام یکی از مالکان خودرو و شرکت کنندگان نمایشگاه خودرو میگفت، در حال حاضر مالک 20 خودرو کلاسیک هستم، البته من مالک خودروها نیستم بلکه امانت دار آنها هستیم. وی که در این نمایشگاه با یک اتومبیل آمریکایی قدیمی شرکت کرده بود در ادامه اشاره کرد: ارزو دارم یک روز با اتومبیلهایی که در اختیار دارم در رالی کربلا شرکت کنم و در طول مسیر مردم از مشاهده این اتومبیلها لذت ببرند.
آرام، شیرنترین خاطرهاش را شرکت در رالی خراسانی رضوی ذکر کرد آنجا که در نمایشگاه مشهد پیرمردی با محاسن سفید با او ملاقات میکند و از وی میپرسد: چقدر پول گرفتی تا در این نمایشگاه شرکت کنی؟
آرام در پاسخ به پیرمرد میگوید: انشاءا... میگیرم.
پیرمرد می گوید یعنی این همه راه از تهران تا مشهد این ماشینها را آوردی بدون اینکه پولی دریافت کنی؟
آرام در پاسخ گفته است: برای من تماشای یک بچه یا یک فرد سالمند از این خودرو و نشستن لبخند بر لب آنها کلی ارزش دارد و این لبخند را با هیچ چیز عوض نمیکنم.
حسن آرام: حوالی غروب آفتاب و پایان کار نمایشگاه بود که دیدم آن پیرمرد مجدد برگشته و در دستش یک جعبه دارد. و رو به من کرد و گفت: من خادم داخل حرم حضرت امام رضا (ع) هستم و در داخل ضریح نظافت و غباررویی را انجام میدهم حدود پنج سال است که با این غبارپران که از پر مرغ درست شده است داخل ضریح را پاک میکنیم و در این مدت خیلی ها برای برکت مال یا شفا بیماران و ... درخواست دریافت این غبارروب را مطرح کردند و من هر بار از انجام آن طفره رفته ام اما امروز این وسیله را برای تو آوردهام.
وی در ادامه می گوید: با تعجب به آن پیرمرد نگاه کردم و گفتم: آقا آن طورها که فکر می کنی، نیست. مرا عوضی گرفتی.
آن پیرمرد در جواب گفت: نهخیر من فقط به حرف تو راضی نشدم بلکه رفتم و از مدیریت نمایشگاه پرسیدم آیا این آدم که این ماشینها را از تهران به مشهد آورده پولی گرفته است یا خیر که مدیر نمایشگاه در جواب گفته است هرگز پولی دریافت نکرده و حتی پول بنزین را هم خودش پرداخت کرده است.
آرام در خاتمه گفت؛ من که به شدت تحت تأثیر قرار گرفته و از طرف دیگر از این هدیه معنوی خیلی ذوق کرده بودم، خطاب به این دوست عزیزم گفتم: دیدی بالاخره چه هدیه خوبی گرفتم.
در این نمایشگاه که همه شرکت کنندگان چه افراد بازدید کننده و چه مالکان خودرو با هدف کمک به هموطنان مشارکت کردند، برق رضایت را می شد در عمق نگاه آنها مشاهده کرد و به راستی که این رضایت خاطر با هیچ مبلغی قابل خرید و فروش نیست.