سمیرا دانشجوی نرم افزاربدون حضور در مدرسه دیپلم گرفت
11 آذر 1392
قربانی ازدواج فامیلی
ازدواج فامیلی ریسک بروز بیماریهای ژنتیکی را تقریبا ۲تا ۲/۵ برابر میکند مثلاً اگر ریسک بروز بیماریای در دیگر افراد جامعه ۲ تا ۳ درصد باشد، در فرزند حاصل از ازدواج خویشاوندی، به ۵ تا ۶ درصد میرسد.
سمیرا فرهادي دختر دارای معلولیت ذهنی ثمره یکی از همین ازدواج هاست، توان یابی که پای حرفهایش که بنشینی جز امید و توکل به خدا چیزی نیست. آنقدر از زیبایی ها و نعمت های خدا با احساس صحبت می کند که فراموش می کنی داری بایک معلول مصاحبه میکنی.
سمیرا ۲۸ سال سن دارد تازه از سفر زیارتی کربلا برگشته است خوشرو و مهربان، اما لحظه هایش در سکوت سپری می شود، با توجه به شرایط جسمی که داشت تلاشش برای آموختن درس برایم تحسین بر انگیز بود با چنان شوقی از باسواد شدن و درس خواندنش به شکل غیر حضوری صحبت می کرد که با اشتیاق به حرفهایش گوش می دادم و منتظر حرفهای تازه تری نشسته بودم.
مشق شبهایش را در خانه مادر بزرگ نوشته بود عمه اش الفبای زندگی را به او آموخته بود، با معلولیت جسمی که سمیرا داشت درس خواندن در مدرسه برایش سخت بود روز ها در خانه با علاقه و پشتکار خودش مشق هایش را می نوشت و شب ها با حضور عمه اش که مانند معلمی دلسوز و مهربان با زبانی ساده به او درس می داد درس های جدید را می آموخت و به صورت غیر حضوری امتحان می داد.
از آرزوهایش که می پرسی کمی مکث می کند بیشترشان دعا برای معولان دیگر است برای خودش چیزی نمی خواهد .
از کودکی هایش که حرف می زند لبخند تلخی بر چهره دارد پدر و مادرش بعد از بدنیا آمدن سمیرا از هم جدا می شوند و سمیرا تا 11سالگی با مادربزرگ در اهواز زندگی می کند و برای پیشرفت بیشتر به مجموعه رعد مراجعه می کند و در حال حاضر دانشجوی رشته نرم افزار است دوست دارد شغلی خوب و مناسب پیدا کند .
سمیرا به آرایشگری علاقه دارد و تنها آرزویش رفتن به خانه خداست، از او خواستم خاطره ای برای من بازگو کند گفت برای گرفتن پاسپورت خیلی به زحمت افتادم و با توجه به شرایط جسمی مجبور شدم به صورت حضوری برای تکمیل مدارک بروم اما متاسفانه مکانی که به آن مراجعه کردم پله داشت و دستگاه اثر انگشتی که آنجا بود به هیچ وجه قابلیت جا به جایی نداشت مددکاری که همراه من بود مجبور شد مرا به آغوش بگیرد و از پله ها بالا ببرد وقتی به دفتر مربوطه رسیدم تمام کارکنان اظهار تاسف و دلسوزی کردند کارم که تمام شد یکی از کارکنان از من پرسید تا چه مقطعی تحصیل کردی گفتم دانشجوی رشته نرم افزار هستم صدای احسنت و آفرین کارمندان به گوشم رسید بعضی ها هم باورشان نمی شد من با توجه به شرایط جسمی و معلولیتی که دارم توانایی ادامه تحصیل داشته باشم.