برگزاری مراسم رونمایی و جشن امضای کتاب «چوب خیس نیست خم نمیشود»
22 شهریور 1400
مراسم رونمایی و جشن امضای اولین اثر مولود مولوی شاعر جوان با عنوان «چوب خیس نیست خم نمیشود» در مجتمع آموزشی نیکوکاری رعد برگزار شد.
به گزارش روابطعمومی مجتمع آموزشی نیکوکاری رعد، مراسم رونمایی و جشن امضای این کتاب که توسط انتشارات دالاهو و با حمایت مجتمع رعد منتشرشده، عصر روز یکشنبه، ۲۱ شهریور از ساعت 17 با حضور استاد عبدالجبار کاکایی، اعضای هیئتمدیره و هیئتامنا مجتمع رعد، امیرحسین کاکایی مدیر انتشارات دالاهو، دوستان و اعضای خانواده شاعر در مجتمع آموزشی نیکوکاری رعد برگزار شد.
در ابتدای مراسم رضا سخنسنج مدیر روابطعمومی مجتمع رعد با خوشامدگویی به میهمانان حاضر، حمایتهای مجتمع رعد از فعالیتهای فرهنگی و هنری کارآموزان را جزو محورهای اصلی و تأثیرگذار خیریه رعد برای توانمندسازی افراد دارای معلولیت دانست.
سپس آذر صادقپور مدیر دفتر مشارکتهای مردمی با ابراز احساسات بیپایان خود نسبت به موفقیتهای توانیابان رعد گفت: من امروز از مسیر دوری صرفاً برای حضور در مراسم رونمایی کتاب دختر خوب و پرتلاشمان مولود به اینجا آمدهام.
وی افزود: حمایتهای دفتر مشارکتهای مردمی و گروه همیاری بانوان از تلاشهای فرهنگی کارآموزان کمک به توسعه و گسترش فرهنگ جامعه است که مایه مباهات و افتخار برای ماست.
سپس استاد عبدالجبار کاکایی با قرائت شعر به من اجازه بده تا که زائرت باشم، درون جاده به شوقت مسافرت باشم، به شوق مشهدِ پاکت به سر دَوَد مولود، اگر اجازه دهی تا که شاعرت باشم که شعری از کتاب چوب خیس نیست خم نمیشود سخنان خود را آغاز کرد و گفت: مولود مولوی طبع روانی در سرودن غزل دارد، نغمات آیینی و سرودههای دینی محتوای غالب آثار این شاعر جوان است، دستی هم در شعر آزاد دارد که غالباً نثر واره اند. اما تبحرش در غزل نو است. در انتخاب کلمات و ترکیبها، به سنتهای غزل متعادل پایبند است. نه گذشته گرا و نه آوانگارد، طبع ملایمی که دغدغهاش انتقال محتوا و موضوع شعر است. این دفتر نخستین اثر این شاعر جوان است.
سپس مولود مولوی شاعر جوان که در مراسم رونمایی نخستین کتاب شعرش حضور یافتهبود گفت: دوست داشتم قبل از مطالعه کتاب چوب خیس نیست خم نمیشود احساسم را در رابطه با این اثر با شما به اشتراک بگذارم. تعهد من نسبت به این موضوع که معلولیت، محدودیت نیست مهمترین دلیل برای نگارش این کتاب بوداین کتاب سرشار از سطرهای نورانی و عشق است. امید، توانمندی و نهراسیدن از شکست، آینهی تمامنمای خودم هست که در غزلها و اشعار سپید این کتاب با کلامی ساده و دور از تکلف منعکس شده خواستم عنوان کتاب، این حس را القا کند که میتوان باوجود سختیها همواره مقاوم بود و ایستاد.
وی در پایان افزود: تکتک اشعار این اثر از عنایت پروردگار و خالق هستی و لطفی است که ائمه اطهار (س) به بنده کوچک داشتهاند.
این مراسم به دلیل رعایت پروتکلهای بهداشتی در فضای باز محوطه مجتمع آموزشی نیکوکاری رعد و با تعداد محدود برگزار شد.
در پایان چند شعر از اشعار این شاعر جوان و خوش ذوق، مولود مولوی در کتاب چوب خیس نیست خم نمیشود را با هم میخوانیم:
به من اجازه بده تا که زائرت باشم
درون جاده به شوقت مسافرت باشم
خدا کند که نگاهت به حال من افتد
بهجای آنکه فقط بارِ خاطرت باشم
به من اجازه بده یا که خادم حرمت
و یا کنار ضریح تو ذاکرت باشم
به روی سفرهی مهمانی تو میمیرم
اگر به لطف تو مهمان آخرت باشم
بیا و ضامن این قلب مثل آهو باش
که دور گنبد تو همچو طائرت باشم
به شوق مشهدِ پاکت به سر دَوَد مولود
اگر اجازه دهی تا که شاعرت باشم
***
حیران و پریشان شدهام چون سر مویش
خواهم که شوم مست ز یک جرعه سبویش
بر نیزه چو میرفت سرش دید جهانی
خورشید خجل میشود از پرتو رویش
این لشکر جهل است به میدان که ندانند
از پیکر زخمی شدهاش راز مگویش
این نام حسین است که جان داده به دنیا
بیمار شفا یافته از تربت کویش
ایوای که این جسم عزیز دل زهراست
کاین گونه به این دشت بریدند گلویش
مولود تو از مرگ نترسی همهی عمر
چون روز قیامت بشوی زنده به بویش
***
جای زخمش به دلم مانده دگر بیش مزن
میوهها از سبد افتاده تو هم نیش مزن
آه ای دل به غمت خو کن و در جادهی عشق
اینقدر دم ز غم و ناله و تشویش مزن
یادگاریست که از روز ازل داد به تو
شکر حق کن و نمک بر جگر ریش مزن
ناله کم کن که دگر خسته ز زندان تنم
مژدهای ده تو دگر حرف پسوپیش مزن
شاد باشد دل مولود چو غم درگذراست
زخم کاری، تو دگر بر غزل خویش مزن
***
زندگی را سبز و آبی دیدهام
آسمان را ماهتابی دیدهام
از غمی سرشارم اینک بشنوید
کودکِ پرالتهابی دیدهام
با طبیعت آدمی گل میکند
من ولی انگار خوابی دیدهام
مردمِ چشمان من گریان شده است
خویش را در پیچوتابی دیدهام
زین پس ای مولود خوزستان بدان
سالتان را سال آبی دیدهام
***
میشنود التهاب زمین
انبوهِ سرد دلواپسی را
در آن هنگام که باد هم عاشقانههایم را پس نداد
در من تولدی دوباره شکفتن گرفت ...
درست از میان برهوت سکوت
و هیاهویی در تو ...
رویش سبزینههای نورت!!
من که بارها گفته بودم:
چوب که خیس نیست، خم نخواهد شد