چرا شانس ازدواج پسران معلول بیشتر است!
1 اردیبهشت 1395
قانون نانوشته و البته فرهنگ غیرمنطقی در کشور ما بر فرهنگ انتخاب همسر و همسرگزینی ما سایه افکنده است. فرهنگی که باعث میشود برخی از دختران این مرز و بوم که به صورت مادرزادی یا بهتر است بگوئیم جبر روزگار، یا در اثر حوادث ناگواری که برایشان رخ داده است دچار معلولیت جسمی و فیزیکی شده و فرصت ازدواج کردن و تشکیل خانواده را از دست بدهند.
دخترانی که با چنین شرایط ظاهری و فیزیکی به سر میبرند به هیچ وجه نقشی در آفرینش خود ندارند و نمیتوان کسی را در به وجود آوردن این شرایط مقصر دانست و در کنار آن برخی اتفاقات ناگوار موجب از دست دادن و نقص عضو و معلولیت این افراد میشود تا در کنار دلائل متعددی که باعث عدم ازدواج دختران میشود این موضوع نیز بر آن دلائل اضافه شود.
اما این موضوع در مورد پسرانی که دارای معلولیت مادرزادی یا بر اثر سوانح هستند به این شدت و حدت نیست. آنها با وجود داشتن معلولیت خیلی راحت تراز دختران معلول ازدواج میکنند و آن هم با دخترانی که از لحاظ جسمی مشکلی نداشته و سالم هستند.
پرداختن به این موضوع از نگاه بسیاری از تحلیلگران، روانشناسان، مشاوران خانواده مغفول مانده است و نیازمند یک سری فرهنگسازی در این راستاست، چرا که آنها نیز دارای نیازهای عاطفی، روحی و احساسی هستند و این نکته قابل انکار نیست.
بنا به گفته مدیرکل ثبت احوال آذربایجانشرقی طی سال گذشته 36 هزار و 222 فقره ازدواج در سطح استان به ثبت رسیده است که از این تعداد ازدواج ثبت شده 15 هزار و 262 فقره ازدواج مربوط به مناطق شهری است، به واقع چند درصد از این ازدواجهای ثبت شده مربوط به دختران معلول یا کم توان جامعه ماست مطمئنا شاید یک درصد نیز شامل این دختران نشود.
در این گزارش با دختران و پسران معلولی همکلام و هم صحبت شدهایم که فرصت ازدواج برایشان پیش نیامده است و البته پسرانی که به سادگی با دختران سالم ازدواج کردهاند.
خدیجه، خانم 38 سالهای است که با وجود سالم بودن فیزیکی و ظاهری با یک آقای معلول که با عصا راه میرود ازدواج کرده و اکنون صاحب دو فرزند پسر است.
وقتی علت ازدواجش با این فرد را میپرسم، میگوید: من یک فرد مذهبی هستم و همسرم نیز همین طور. وقتی به خواستگاری من آمد ما از لحاظ اعتقادی وجه مشترک داشتیم بنابراین سایر ملاکها برایم مهم نبود چون همسرم خیلی با اعتقاد است.
مهری، دختر جوانی است که سنش از مرز 35 سالگی رد شده است، وی حدود 10 سال پیش در اثر یک اشتباه و تشخیص نادرست پزشکی مجبور به عمل جراحی چشمانش شده و بعد از این عمل جراحی به تدریج کم بینا و نابینا شده است.
وی میگوید: الآن شرایط من فرق کرده و هیچ خواستگاری ندارم یعنی اگر هم خود فرد هم مرا قبول کند خانوادهاش مرا نمیپذیرند که هیچکس عروس نابینا نمیخواهد.
علت این نابینایی هر چه باشد مهم نیست، دیگر جامعه و مردم از او روی گردان شدهاند و او نیز به سمت تجرد قطعی نزدیک میشود.
با دختر جوانی هم صحبت میشوم که ساک ورزشی در دست داشته و عضو یک تیم ورزشی است، از او نظرش را در مورد این موضوع میپرسم میگوید من به صورت مادرزادی کف پای راستم صاف است و این موضوع باعث شده است موقع راه رفتن لنگ لنگان راه بروم.
او نیز از این موضوع دل خوشی ندارد و میگوید: من که نمیتوانم به زور کسی را مجبور به ازدواج کنم باید یک خواهانی باشد و متاسفانه فرهنگ جامعه ما در این مورد خیلی بسته است.
مهدی- ن، آقایی 38 ساله است و با موتورهایی که ویژه معلولان است رفت و آمد میکند، او در اثر تزریق واکسن اشتباهی دچار معلولیت از ناحیه یک پا شده است.
وقتی موضوع را با وی در میان میگذارم، میگوید: من نیز با این مشکل مواجه بودم و البته جاهای مختلفی برای خواستگاری رفتهام ولی من معتقدم چون دو نفر فرد معلول نمیتوانند کارهایشان را به خوبی انجام دهند بنابراین همیشه به خواستگاری دخترانی رفته بودم که از نظر جسمی سالم بودند از چند نفر جواب منفی شنیدم ولی موفق شدم با یک دختر سالم از یک خانواده خوب و تحصیل کرده و منطقی ازدواج کنم.
وی افزود: چون خانواده همسرم دیدند من تمام کارهای شخصی و اجتماعی را خودم انجام میدهم و شغل مناسبی نیز دارم با این موضوع مخالفت نکردند.
زهرا، دختر تحصیل کردهای است که تحصیلات خود را تا مقطع کارشناسی ادامه داده است و خیلی دل پردردی ازاین موضوع دارد. وی از اسکولیوز 25 درجهای که در شانهاش به صورت مادرزادی وجود دارد رنج میبرد.
زهرا با صدایی بغض کرده و چشمانی اشک آلود میگوید: من و دخترانی که همچون من هستند هیچ نقشی در خلقت خود نداریم اما در جامعه ما اقبال عمومی نسبت به ما خیلی پائین بوده یا اصلا وجود ندارد.
وی گفت: در دانشگاه ما دو نفر از دانشجویان پسر نیز دارای چنین شرایطی بودند ولی آنها به راحتی با دو نفر از دانشجویانی که سالم هستند ازدواج کردند. اما حتی آنها نیز مرا انتخاب نکردند و من با این حساب نمیتوانم ازدواج کنم در حالی که من نیز دوست دارم تشکیل خانواده داده، صاحب فرزند شده و مادر شوم.
زهرا اضافه میکند: با وجودی که در خانواده ما همه خواهر و برادرهایم دارای تحصیلات تکمیلی بوده و همگی ازدواج کردهاند اما من تاکنون خواستگاری نداشتهام چرا که به علت داشتن این ناراحتی جسمی انگار کسی سراغ مرا نمیگیرد و اصلا کسی مرا نمیبیند.
با وجودی که در بین دوستان، اقوام و اطرافیان و حتی در محیط کار به یک دختر درستکار و با پشتکار فراوان شناخته شده ام اما همه این ویژگی های مثبت در پشت این نقص جسمی پنهان شده است.
رقیه، دختر دانشجویی است که آخرین فرزند خانواده است و از این که در آینده تنها بماند ترس وحشتناکی بر دلش نشسته است.
رقیه میگوید: همه خواهر و برادرهایم ازدواج کردهاند اما من به دلیل مادرزادی از ناحیه لگن دچار آسیب بوده و موقع راه رفتن با مشکل مواجه هستم و این موضوع مرا میآزارد.
وی اضافه میکند: با وجودی که برادرم نیز دچار شکستگی لگن بوده و شرایط مرا دارد اما به راحتی توانست در همان مرحله اولی که به خواستگاری رفته بود ازدواج کند.
با آقای دیگری که روی ویلچر نشسته بود صحبت میکنم، علاقهای به گفتن نامش نداشت، اصرار نمیکنم، فقط در مورد مجرد و متاهل بودنش میپرسم، میگوید: ازدواج کردهام و دو پسر 10 و سه ساله دارم. وقتی میپرسم آیا برای ازدواج با مشکل خاصی مواجه بودی؟ میگوید نه، میپرسم آیا همسر شما نیز دارای معلولیت جسمی است؟ از این سئوالم ناراحت میشود و با حالت گارد گرفتهای میگوید: مگر چون من معلولم باید با دختر معلول ازدواج کنم نه اصلا، همسر من کاملا سالم است و برایش ظاهر من مهم نیست. برای همسرم تامین هزینه زندگی و داشتن رفاه مهمترین مسئله است و من هم در زندگی این موارد را برایش فراهم میکنم و خانوادهاش نیز مشکلی با این قضیه ندارند.
سکینه زمانی، کارشناس مشاوره در مورد این موضوع فرهنگی و اجتماعی معتقد است: با توجه به اینکه خانوادههای ایرانی بیشتر از پسران حمایت میکنند بنابراین هر مانعی که سر راهشان باشد برطرف میکنند و معتقد هستند که فرزند پسر آنها با وجود معلولیتهایی که دارند باید بهترینها را داشته باشند.
وی افزود: در حالی که خانوادهها حمایت آن چنانی از دختران ندارند و در بیشتر موارد به دختران سخت گرفته و موانعی سر راه آنان قرار میدهند.
این کارشناس مشاوره خاطرنشان کرد: مطلب دیگری که نباید از نظر دور داشت شغل و حرفه آقایان معلول است بیشتر مردان معلول با توجه به سطح تحصیلات خود صاحب مشاغل گوناگون هستند و به نوعی امنیت شغلی دارند و در کنار آن از حمایت خانوادهها نیز برخوردارند.
وی با ذکر مواردی که در مرکز مشاوره مشاهده کرده است، اظهار داشت: در بین مراجعهکنندگان مواردی بوده است که دختران سالم با پسران معلول ازدواج کردند و وقتی دلیلشان را جویا شدیم، جوابشان بر این بنا استوار بود که این فرد میتواند از عهده مخارج زندگی برآمده و با وجود نقصی که دارد از زندگی در کنار او رضایت دارد.
بنا به گفته وی در واقع به نظر دختران زندگی با یک فرد معلول که نیازهای آنان را برطرف میکند بهتر از زندگی کردن با مرد سالم اما بدون صلاحیت است.
سیده محبوبه موسوی، جامعهشناس فرهنگی با اشاره به فرهنگ سنتی حاکم بر کشور به خبرنگار فارس میگوید: چون کشور ما یک جامعه سنتی و در حال گذر است از نظر جامعه شناختی خانوادههای ما هنوز به این باور نرسیدهاند دخترانی که دارای معلولیت نسبی هستند نیز میتوانند نیازهای عاطفی، احساسی و روحی پسرانشان را تامین کنند.
خانوادهها در اثر باورهای غلط و اشتباهی که دارند فکر میکنند عروس خانواده اگر دارای معلولیت باشد یک نوع بدشگونی برای خانواده داشته و نمیتواند در میان اقوام و فامیل توجیهی برای این کار خود داشته باشند. بنابراین حتی خانوادههایی که دارای پسر معلولی هستند سراغ دختران سالم برای ازدواج میروند.
وی در مرحله بعدی اعتماد به نفس بالای آقایان را دلیلی دیگر برای ازدواج با دختران سالم دانسته و اضافه میکند: پسران معلول با وجود داشتن معلولیت همچنان برتر بودن خود را حفظ کرده و کسانی که به آنها به دیده حقارت نگاه کنند به شدت مخالفت کرده و از او دوری میکنند.
آنها برای اینکه خود را اثبات کرده و معلولیت خود را از بین ببرند به سراغ دختران سالم میروند و برخی از دختران نیز از سر احساس یا از وری ترحم به خواسته آنها جواب مثبت میدهند.
موسوی اظهار داشت: در جامعه ما دختران و زنان معلول بیشتر در خانه بوده و حضور بسیار کمتری در جامعه دارند اما چون آقایان معلول زیاد در جامعه حضور دارند معلولیتشان در چشم مردم به یک امر طبیعی تبدیل شده یعنی در جامعه ما معلولیت خانمها بیشتر از آقایان ملموستر هست.
موسوی در ادامه با اشاره به افزایش سن ازدواج در جامعه در بین دختران و پسران خاطرنشان کرد: اگر واقع بینانه بخواهیم نگاه کنیم باید گفت شرایط جامعه به گونهای است که سن ازدواج جوانان نسبت به سالهای قبل خیلی بالا رفته است.
وی افزود: دختران جوان سالم وقتی میبینند چند سال از سن ازدواج آنها گذشته است و گزینه مناسبی نیز برای ازدواج وجود ندارد و کم کم گزینههایی به سراغ آنها میآید که جای پدرشان است یا فردی که مناسبات اخلاقی خوبی ندارد بنابراین ترجیح میدهند با فردی معلول اما هم سن و سال خود ازدواج کنند.
نباید فراموش کرد ما در یک جامعه انسانی با همه تفاوتها، زشتیها و زیبائیها زندگی میکنیم نباید اجازه دهیم فرهنگهای غلط حاکم بر جامعه باعث به انزوا کشیده شدن برخی از عزیزانمان شود که هیچ نقشی در خلقت و نوع آفرینش خود ندارند.
نگارنده: معصومه درخشان
منبع : فارس