آرزوی یک معلول ناشنوای مادرزاد در شهرمان

آرزوی یک معلول ناشنوای مادرزاد در شهرمان

26 خرداد 1398

ک معلول ناشنوای یزدی که به رغم ناشنوایی مادرزادی از معلولیت حرکتی رنج می‌برد و در حین حال برای امرار معاش زندگی خود به فروشندگی مشغول است، ضمن گلایه از برخوردهای نامناسب جامعه نسبت به معلولان، تنها آرزویش را زیارت امام حسین(ع) عنوان می‌کند.

 

او یک دوچرخه دارد که پشت دوچرخه‌اش یک جعبه آبی رنگ قرار گرفته و با خط سفید و درشتی روی آن نوشته شده؛ «ناشنوا».

 

این شهروند معلول یزدی که حرف‌هایش را با بغض و اشک و به سختی ادا می‌کند، مشکلات جامعه را عامل محرومیتش از سواد خواندن و نوشتن می‌داند و حتی زبان اشاره را نیز به خوبی نیاموخته و به گفته خودش بجای حرف زدن، فقط می‌بیند و می‌فهمد!

 

او که در مسیر گردشگری شهر تاریخی یزد و درون دکه‌ی کوچک فروشندگی می‌کند، مدعی است که درآمد خوبی دارد و از کارش راضی است ولی با این وجود از برخورد نامناسب خامعه نسبت به خودش و دیگر معلولان نیز گلایه‌مند است.

 

«سیدعباس رضوی‌پور» که اینک 35 سال دارد، یک جوان ناشنوای مادرزاد در شهر یزد است که به رغم تمام محدودیت‌های معلولیتش، در دکه‌ای کوچک در خیابان امام(ره) یزد به فروشندگی مشغول است.

 

او که به گفته‌ی خودش از کودکی خاطره خوشی ندارد، در گفت‌وگو با خبرنگار ایسنا ، می‌گوید: سال اول دبستان در حادثه‌ای که در مدرسه برایم روی داد، دچار آسیب از ناحیه کمر و معلولیت شدم.

 

سید عباس که دلش از بی‌توجهی‌های جامعه گرفته و نسبت به آن گلایه‌مند است، ادامه می‌دهد: پدرم را در همان طفولیت از دست دادم به طوری که خاطره‌ای از چهره‌ی او در ذهن ندارم و از آنجایی که مادرم به دلیل کهولت سن قادر به تامین تمام هزینه‌های زندگی من و دو خواهر معلولم نیست، از چند سال پیش با فروشندگی امرار معاش می‌کنم.

 

وی که برادر و یکی از خواهرانش نیز ازدواج کرده‌اند، در این مورد خاطرنشان می‌کند: یک برادر و سه خواهر دارم  و همانطور که گفتم دو خواهرم نیز دارای معلولیت هستند ولی یکی از آنها و برادرم خوشبختانه سالم هستند لذا ازدواج کرده‌ و اکنون صاحب فرزند و خانواده هستند.

 

این معلول یزدی می‌گوید: به دلیل وضعیت جسمی و معلولیت همیشه مورد بی‌احترامی بوده و سخره شده‌ام، حتی گاهاً مورد ضرب و شتم قرار گرفته‌ام ولی هیچگاه نتوانستم نسبت به برخورد نامناسب جامعه واکنشی نشان دهم و صدایم را به گوش مردم برسانم.

 

سید عباس در حین حال از اهتمام بهزیستی به خود و دیگر معلولان جامعه خرسند است و در این باره می‌گوید: هر چند بهزیستی یزد به لحاظ مالی حمایت‌هایی را از من و خانواده‌ام دارد ولی سعی دارم با کار کردن و پس‌انداز آینده خودم را بسازم و همانند برادرم ازدواج کرده و صاحب فرزند شوم، هر چند که همیشه وقتی پای ازدواجم به میان می‌آید، همه به من می‌خندند.

 

وی که به سختی و با ادای نامفهوم کلمات سخن می‌گوید، تنها آرزویش در زندگی را چنین بیان می‌کند: هرچند نه پای سالمی برای راه رفتن دارم و نه صدایم به گوش دیگران می‌رسد ولی تنها آرزویم رفتن به کربلا و زیارت حرم امام حسین(ع) است.

 

منبع : ایسنا

نظرات

تا کنون نظری برای این مطلب درج نشده است.

درج نظر

ثبت نظر
عضویت در خـبـرنـامـه رعــد
لطفا ایمیل و شماره موبایل را وارد کرده و
دکمـه ثـبـت عـضـویـت را کلیـک نمایید.
کلیه حقوق وبسایت متعلق به موسسه رعد است